شعر «برف» محدثه واعظی‌پور

چاپ تاریخ انتشار:

 

در اتاق برف می‌بارد

پشت پنجره، زمستان است

دستهام با تو از بهار می‌گویند

رگ‌های بیدار تنم از تابستان

چشمهام، اشتهای تماشا دارند

و دهانم، لبریز از واژه‌های عاشقانه است

صبح‌ها

در تو وضو می‌گیرم، با تو به نماز می‌ایستم

تنم را به اشتیاق نوازش‌های تو می‌سپارم