شعری از «مریم نقیب»

چاپ تاریخ انتشار:

maryam naghibb

ببین چطور شیه های یک مادیان تنها

که از رویای رم کردن در گندم زارهای سپید

 

بیدارش کرده اند

خوابهایم را آشفته میکند

 با یک نعل وارونه

تمام ذره ها در مسیر خورشیدی خاموش

یخ میزنند

تا آسمان تو زیباتر شود

 وحضانت سرنوشت من

بدست کوره راه های افسون شده ای بیفتد

که افسانه سرزمین موعود

در پیچ وخمهایشان گم شد

 دیگر فرقی نمیکند

کنام سیمرغ نصیبم شود

یا در کام اژدها آرام بگیرم

مرا به سرزمین مادریم برگردانید

ودر بستر دریاچه های خشک شده خاکم کنید

شاید اگر روزی باران ببارد

حق نمکی که با دریا داشتم

زخم هایم را

به ساحل باز گرداند

شعری از «مریم نقیب»