شعری از «آیدا مجیدآبادی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

aida majidabadi

همیشه در را که می بندی

دسته ای موی طلایی

 

لای دستگیره می ماند

آخرش تنها

در ابر های اُخرایی بخار می شوم

و خاطراتم

 روی بند رخت تکان می خورد

زاویه ی دیدت

سوم شخص مفرد بود

و همیشه کسی ما را از هم کم می کرد

دست از لبان من شسته

به سراغ که می روی؟

چرا دیگر دریا

دل ماهی ها را شور نمی زند؟

هرطور که رقصیدم

گوشه ای از سازت بیرون مانده بود

و گاهشمار سینه ام

 به شور نمی رسید.

آیدا مجیدآبادی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

شعری از «آیدا مجیدآبادی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692