دوکوتاه سروده از «خالدبایزیدی(دلیر)»

چاپ تاریخ انتشار:

khaled bayazidi

ازچه دروغ بگویم:

که بابا نان داد

 

گاه که می بینم...

هیچ نانی

بر سرسفره نیست؟!

2-

زنی!

همه آرزوهای کال اش را

تنها به قرص نانی فروخت...

کبوتری غمگسار

برشانه های تکیده اش نشست

وگندم زار...

گندم زار...

پرگشود؟!