شعر «خیزش درخت» خیرالله فرخی

چاپ تاریخ انتشار:

شعر «خیزش شعر «خیزش درخت» خیرالله فرخیدرخت» خیرالله فرخی

 

داریم می ریزیم

از نگاه دریده ی هم

ریز

ریز

بر پوست کش ایده ی خیابان ها

با حنجره های مان

بم

زیر

بم

زیر

زیر و بم صدا را ب هم می دوزیم.

با انگشت هایی کش ایده تر از درخت

بر تن هم می روی ایم

و شاخه می زن ایم

می ریزیم

و دوباره

برگ

برگ

و سبز می روی ایم از رگ های هم...

دوباره درخت شده ایم

ایستاده بر تنه ی خویش

با شاخه هایی تن ایده در تن هم

و برگ هایی

سبز

سبز

درخیزش درخت!

یک بار چشم فرستادیم ب آسمان

چشم

چشم

خون شد و در بطن ما

آدم شکل گرفت

باریدیم ب شکل هم

بی لب و ترانه ای...

این بار آدم شده ایم

و درخت باورمان

شاخه

بر

شاخه ی هم

می سای اند!