داریم می ریزیم
از نگاه دریده ی هم
ریز
ریز
بر پوست کش ایده ی خیابان ها
با حنجره های مان
بم
زیر
بم
زیر
زیر و بم صدا را ب هم می دوزیم.
با انگشت هایی کش ایده تر از درخت
بر تن هم می روی ایم
و شاخه می زن ایم
می ریزیم
و دوباره
برگ
برگ
و سبز می روی ایم از رگ های هم...
دوباره درخت شده ایم
ایستاده بر تنه ی خویش
با شاخه هایی تن ایده در تن هم
و برگ هایی
سبز
سبز
درخیزش درخت!
یک بار چشم فرستادیم ب آسمان
چشم
چشم
خون شد و در بطن ما
آدم شکل گرفت
باریدیم ب شکل هم
بی لب و ترانه ای...
این بار آدم شده ایم
و درخت باورمان
شاخه
بر
شاخه ی هم
می سای اند!
دیدگاهها
درود لیلای نازنین و سپاس از خوانش.. زنده باشی عزیزم
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا