شعر آزاد «سارا جوکار»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر آزاد «سارا جوکار»

 

چیزی شبیه ''مصلحتِ کل''

''باید'' که اتفاق بیفتد: ↓

1. ''شب'' که به دست و پای وجودِ

نورانیِ ''چراغ'' بیفتد

2. یا ''سایه'' ای به قصد تجاوز

روی تنِ ''اتاق'' بیفتد

اما بدون هیچ دلیلی

یکهو از اشتیاق بیفتد

3. یا چرخ دنده باش و حضورت

چیزی جز اصطکاک نباشد

4. یا جیغ باش قاطیِ اجرا

در قطعه ای که راک نباشد

5. چیزی بگو که منطق فردی

در درک آن ملاک نباشد

6. کلا بترس عشقم، یک وقت

پایانمان بلاک نباشد¡

7. یعنی بیا و فکر نکن به: ↓

عصری که آفتاب ندارد

به جیر جیرِ خسته ی زنجیر

که انتهاش تاب ندارد

به اینکه رنگ، تاثیر در

ماهیّت طناب ندارد

زیر لودر گرفتن دنیا

مفهوم انقلاب ندارد

8. یا نه! برو... فرار بکن از

رودی که رفته واقعا از دست

ماهیِ قرمزی که شدیدا

دریا برات کوچک و تنگ است

باید کدام را بپذیری

از راه های خورده به بن بست؟

باید که هیچ چیز نفهمی

باید که مست تر کنی از مست

دور ''مدارِ هیچ'' بچرخی

یک چرخه که زوال ندارد

دردت بگیرد و خفه باشی

چون درد تو مثال ندارد

اینجا دو تا شماره ی دلتنگ

امکان اتصال ندارد

شب را ادامه تر بده در خود

«که روز احتمال ندارد»...

#سارا_جوکار