شعری از آیدا مجید آبادی

چاپ تاریخ انتشار:

 

از دل صخره ها خواهم رویید

و شاید از دهان زخمی یک گرگ

که گلویش را به قربان گاه می برد

به تمام زبان های زنده ی دنیا غمگینم

و تراکم هیچ پرنده ای

سکوت انسانی ام را به هم نمی زند

روی هم رفته از درون قطع می شوم

و نام تو با هیچ معجزه ای تماس پیدا نمی کند

به تمام زبان های زنده ی دنیا درد می کشم

درون خالی مردی که به سیم برق وصل می شود

تا تکلیف ایستادگی اش را روشن کند

به شکل زنی انبوه، زیر ابرو ها

یا فشار فرشته ها در سیاهچال باکرگی

متأسفم که جفت چشم هایت من نبودم

و تکیه ی دستهایت

که حضار زمین را به آرامش دعوت می کرد

از اینجا به بعد بیابانیست

که به هیچ گرمایی تن نمی دهد.