دو شعر از «آفاق شوهانی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

دو شعر از «آفاق شوهانی»

 

فکرها

فکرها

فکرهای من

با پرانتزهای باز زندان‌شان می‌کنم

داد می‌زنم بر آب

داد می‌زنم بر باد

بریزید و بوزید بر خوابگه مورچگان

فکرها

فکرهای من

با خواب‌های مجهول

عصب‌های مرا می‌جوند

تیک تاک سرک می‌کشد از نبض من

فکرهای من به خیابان می‌روند

به ملاقاتشان می‌رسند

پشت چهار ستون لرزانم پنهان می‌شوم

و می‌گریزم از مردی که می‌روند او را دوست بنامند

و با او شب را به خانه‌ی من بیاورند

فکرها

فکرهای من

می‌لولند در ساعت انتظار

کبریت می‌کشم

وقتی لیس می‌زنند هم‌آغوشی را

صاعقه می‌فرستم بر خوابشان

فکرهای من - گیج و منگ -

با چشم‌های دریده به سقف

من می‌خندم و می‌خوانم: این بود عاقبت فاجران

و پرانتز را می‌بندم


شلیک

وقتی را پس کشیدم

شلیک طپانچه در هوا پیچید کودتا کردم

سربازی گفت: طاقچه را نگاه کن ونوس من آن‌جاست

آه نداشت که با ناله سودا کند

شلیک خنده‌ام هوا را شکافت

گفت: طلاست بیا بیا نزدیک شو

نزدیک‌تر!

خیره شدم از انعکاسِ ونوس پلک بر هم زدم

این ابتدای قتل عام بود

قفل بر ایوان

قفل بر دهان

راهی شمس‌العماره شدم

خروس‌خوان بود

زودِ زود را لهجه‌ی خروسی‌اش پس می‌زد

تاج‌ام را گردگیری کردم ناگهان سر دادم: قوقولی قو...

قوقولی قو... خروس می‌خوانَد

ویراژ جنگنده‌ها میگ‌ها

شهر، به هم ریخته

میل می‌کنم خودم را به ستاره‌ی ونوس

اما او پس و پیش می‌رود

پس‌اش را می‌گیرم: من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه

غوطه‌ور در دل ونوس مست می‌کنم

گیج می‌خورم

تاج بر سر ماه می‌گذارم

پرتاب می‌کنم خودکارم را رو به زمین

طناب می‌شود، برمی‌گردم

شولم شولم به قتل عامِ خروس

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692