و ناگهان شب
تاريک تر از تار موي چسبيده به پيراهنم!
لبهايت
رنگ تازيانه مي گيرد
اندامت
طرح ياغي ترين اسب هاي شمالي
که تنها چهار نعل را خوب مي فهند
- من -
با استخوان هايي براي شکستن
ميان افکارت دراز مي کشم
و مي انديشم
اينکه مرا
کسي عاشقانه دوست دارد
چقدر مي تواند درد ناک باشد!!