شعر آزاد «عاطفه آقاخانی»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر آزاد «عاطفه آقاخانی»

 

بر پوست نازک شب پنجه می کشد
آشفتگی هایش را با درد
بر روزمرگی تخت خواب بالا می آورد
با لبخندی مرده بر لبانش
انتظار زجه هایم را می کشد
بغض مچاله ام می کند
تنهایی اتاق عمیق تر می شود
در و دیوار شیون می کنند
رخت چرک ها تنهاییشان را در کمد جیغ می کشند
آینه نبودنت را گریه می کند
پنجره کهیر می زند
شانه موهایش را می کند
در تخت مچاله می شوم
بغضی که گلویم را فتح می کند
دستانت را لا به لای موهایم
بوسه های روی پیشانی ام
دوستت دارم های درِ گوشم
نمی خواهم به یاد بیاورم
در تخت مچاله می شوم
چشم هایم را می بندم
دلتنگیت را آبستن می شوم