شعر آزاد «حسین میرشکرایی»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر آزاد «حسین میرشکرایی»

 

1

زنی که دوستش دارم

شال میبافد

تا از سرما بد نگویم

و از اوضاع جهان گله‌ای نکنم

زنی که دوستش دارم می‌تواند

آسمان و زمین را بشکافد

و جهانی ببافد از نو

با آفتابی که در جیب دارد و

رودخانه‌ای که در آستین

زنی که دوستش دارم

حوایی است

که بهشت را

به نخ و رنگ می‌فروشد

2

قصه‌ی مرگ تو را

از خاک پنهان کردیم

و برای آسمان دروغ بافتیم

این واقعه

نظم طبیعت را بر هم می‌زند

اما

رویاهای کودکانه‌ات را

به ستاره‌ای آویختیم

که با تو هم خون بود

3

کشتی کوچک

راهش را کج کرد

خود را به دست موج‌ها داد

تا با طوفان برقصد

شانه به شانه‌ی باد بدود

و نشانی اقیانوس را از ستاره بگیرد

کشتی کوچک عاقبت

دل به نهنگی سپرد

که به اعماق می‌رفت