شعری از آناماریا مرادی

چاپ تاریخ انتشار:

شعری از آناماریا مرادی

 

جوانه می زند

دانه های پوست پلنگی آهن

[1]

ذهنم که در قالب های همیشگی شکل می گیرد

به اسمم فکر می کنم

به کاوه

که کارخانه ها اسمش را یدک می کشند

[2]

و تیراژ تولیدشان

در سلولهایمان

توده های سرطانی می زایند

تا از جهش ژنها

روی شانه های مردم مار بشود

هر چقدر از پیله های این شهر پروانه صادر شود

برای دوستت دارم من و تو

پروانه ای صادر نخواهد شد

غرور پیرهنی اتوکشیده

در لباسهای روغنی ام

می شکند

لکه دار می شود

بیا اولین قرارمان

تمام خنده های عصر جدید

[3]

را گریه کنی

و من از سینما عصرجدید، خیابان روزولت

تا میدان اعدام

قدم زنان عاشقت شوم

وجود پیدا کنم

در جهان لحظه ای خنده هایت

حالا که صورتم برای خودش مردی شده

سالهاست نمی خندد

[1] وقتی آهن از حالت مذاب به جامد تبدیل می شود (حین ریخته گری) اولین بلورهای جامد را جوانه زنی آهن و مرحله بعدی را تشکیل دانه می گویند. که دانه های آهن بسته

به میزان درصد کربن و مطابق نمودار آهن کربن به شکلهای پوست پلنگی و ... در می آیند.

[2]یک جور اپیدمی در نام گذاری کارخانه هایی مثل کاوه سیلیس، کاوه فلوت، یدک رسان کاوه، با توجه به آلاینده های کارخانجات به ویژه صنایع ریختگی و سرطان زا بودن

کارخانجات خطر ابتلا به بیماریهایی مثل سیلیکوزیسم.

[3] فیلم ماندگار چارلی چاپلین که در انتقاد و به سخره کشیدن نظریه مدیریتی کلاسیک که بیانگر رابطه ماشین و کارگر بود ساخته شد.