سه شعر از لیلا محمودی

چاپ تاریخ انتشار:

سه شعر از لیلا محمودی

 

1

کسی می آید

با خورشیدی در چهره پنهان

و جنگل بلوطی که ادامه ی طوفان ست

می آید

بهمن به ماه می رسد

و آسمان اگر به زمین نچسبد

با هم به کوه خواهیم زد

و از تمام پنجره ها ،

دلتنگی مان را

به دریا خواهیم ریخت .

ما از طوفان هزاره چندم این زمین به هم رسیده ایم ؟

درست نمی دانم ...

کدام در ترانه خوان

بر پاشنه ی پاییز می چرخد

که ما به گذشته ها می رسیم !؟

و سلول به سلول تکثیر می شویم

ناهید ! سیاره سال های سکوت !

کوله ات را بر دار

باید به مریخ برویم


2

چشم هایم

شورترین دریاچه های جهان

با ماهیانی

که به دریا نمی رسند


3

ناودان

از بغض آسمان می گوید

و شهر

از شانه هایی که

نیمه ی تاریک

ماه را بر دوش می کشند

دورتر از این پنجره ها

چراغ های روشنی ست

که در خانه های بی حرف می سوزند

باور کن

از زاویه ای که ما زمین را می نگریم

سوسوی ستاره هایی

بر دوش زنانی از گذشته ها

شانه به شانه جابجا می شوند

و شب بی ماه می چرد