سینه سپر می کنم بر هجوم تنت
این راه شیری از هیچ کهکشانی نمی گذرد
گهواره ی من زمین بود
وقتی که مادرم ابرها را از شیر می گرفت
و برایم آدمک می ساخت
حالا صورتم
پریده از تمام رنگها
به سراغ تو می آید
تا انتقام گونه های شرمزده را
از شکار گاه لبت بگیرد.