1
پاییز نام دیگر من است
که ریشه تمام ابرها
از چشم هام اب می خورد
2
راهم را بسته اند
گوش ماهی ها
وقت رفتن به دریا
3
ماه
در فنجان افتاد
تا به لبهایت برسد
4
دنیای همه
چهار حرف دارد و دو بخش
دنیای من تویی
دو حرف داری و یک بخش
5
به شهرمان وقتی پا گذاشت
کوله بار سربی اش پر از بوی باروت بود
وقتی برمیگشت
از خواهرم
چادر عروسی اش را به یادگار برد
از برادرم پایش
و از مادرم
سوی چشمش را
اکنون
سالهاست پدرم با رادیو موجها را دنبال میکند
ما جنگ زده ایم
هر زمان
اسم جنگ بیاید
نفسمان میرود و
دیرتر از همیشه برمیگردد
6
گام به گام
آرام
راه افتاده ای
اندام به اندام
رگ به رگ
پرچم افراشته ای
بگو مقصدت
کدام گوشه از وطن کوچک من است ؟
شیرین ترابی