دو شعر از «قاسم قره داغی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

دو شعر از «قاسم قره داغی»

 1

بیوگرافی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دختری در شب شناور بود

و مردی در خونابه ی صبح

نفس های کشدار و مسلول می کشید.

شب فرو ریخت

آسمان به سکسکه افتاد

اناری از بغض دیروز ترکخورد

و من در میان

شب و خونابه ی صبح

زاده شدم

به دیرگاه خاطره ی مردگان بودم

در تنهایی جزیره ی شعر.

و شب در لنگرگاه من پهلو گرفته بود

سالها در من جاری بود

و پنجره ای بسته

در سلول های تنهایی ام

با زنگاری در جدار کهنه ی خویش

در جدال و ستیز بود

- نا گاه چون گاو نر در هیجان بلوغ

شروعی در من نعره زد

و پنجه ی شکست سکوت

بر حنجره ام کشید

ایستادم

و فریاد بر آوردم

من!

فرزند خون و شب

باید تن فرو شویم

و از شجره ی نارس اجداد خویش

پیوند بگسلم

اکنون

کهپیغمبر خود مبعوثم

در شریعت دستان زایشگر روز

و پرده ی شب را با دستان خود

به خلق روز دریده ام

و زایشی دیگر را آبستنم

از مادری روز چهر

و پدری رود سان

چنین بود سرنوشت من

مردی که شب زاد،

ولی در روز زیست.

2

سفر در پایان

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مغلوب ترین شعر جهان را برایت آورده ام

از فراز کوههای تنهایی خویش

سکوت ترکانده ام از بغض

برای درد مشترکت

و فریادم را به گلوله بسته اند

اکنون.

لورکا در من می خندد

و من قندیل شاخه ی سرمای مردادم.

اسید بی تفاوتی هادر صورتم تاول بسته

و انتظار روز های خوب

با شاید ها همسایه اند.

در آرامگاه ابدی شعر

مجال سخن در من بریده است

و هنوز در اندوه و ندامت خویش

در سفرم

برای فراموشی غنچه ای

که نجات را طلب می کرد

از گزند چکمه های شوم زمان

و من امید رهایی را

با شلیک یک «نه ِ » قاطع

بر دیواره ی سینه اش

میخکوب کردم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692