رنگینکمان کلمات / به شانه های گلگون تو می رسند
1
از شرق کوچه / تا غرب کوچه
چه قدر می توان
به لبخند های از دست رفته ات عادت کرد؟
رنگینکمان کلمات به شانه های گلگون تو می رسند و
دریا همچنان به معبر تو گوش می دهد
2
یکشنبه ها سکه های از یاد رفته
به صحنه باز می آیند و
آگوستین قدیس
رؤیای زیستنت را / ندیده می گیرد
به یاد همه ی روز های پر گناهت خط می زند
و تو هم به روایتی خاطرت خط می خورد
3
پاییز
شروع دست های تو
شروع دست های بی دریغ تو
آواز رنگها
سکانس سطرها
دور از هیاهوی سکوت و
دور از سقوط جنگل و درخت
دلم با انار های تو تازه می شود
طرحی بزن و
روایتی از هزاره ی باران باش
4
بگذار
صدای گذشته هم به خیابان بیاید و
تو با استخوان های سبزت / به روز های جهان برمیگردی
زمان / به وقت رنگینکمانت
5
ایستاده باش
رؤیای ایستادگی / سرزمین بدی نیست
تو را / به رسم خودت / باز می شناسند
مثل درختان
مثل پرندگان
مثل شادی های کوچکت
ایستادن هنوز بیهوده نیست