«شعر آزاد «ابراهیم بوستانی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

1

از اول قصه

همه چیز معلوم بود

ما

برای چه جفت شدیم

وقتی که یکی بود و یکی نبود...

2

گفتند

به دورترین نقطه جهان

عظیمت کن

و من

آرام     آرام

به درون خود خزیدم!!!

3

به گمانم آخرالزمان رسیده است

آسمان سپید

و

ماه سیاه میشود

چشمانت اعجاز این واقعه اند...

4

دو فرزند داشتم

یکی نوشت

دیگری ضربه زد

افتادم...

5

ماه

خواهرم است

دختر چهارده ساله تعمیدی

در چادر بلند سیاهش!!!

6

پرنده ها:مورچه اند

وقتی که

خدا هم مردیست که بالای سرش را

مینگرد...

7

این پرده

پیراهن بادی ست لرزان

در قاب

جهانی بدون تو...

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692