رها می شوی
در آغوشی ملموس
میان طرح هایی درهم از ذهنت
که آرام گرفته اند در بایگانی خاطرات
و به رقصی شور انگیز می ماند،
چو رقص باد به فصل شکوفه
در یک شکوه نورانی
میان شاخه های بید
که مجنون وار ، خیره ات می کنند
به طرح یک لبخند
در انعکاسی از خاطره ها ...
مبهوت مانده ای
در تصور این رویا
که انگشت بر پیشانی ، تمام ذهنت را
می کشاند به وسعتی بی انتها
میان آغوشی ملموس
در طرح هایی درهم...