چند شعر از «فاطمه دهقانی»

چاپ تاریخ انتشار:

 

1

نسیم از لای موهایت گذشت

بعد باد آفریده شد

که دور تو بگردد

که طوفان پرده ای باشد

برای هرکسی که تو را می بیند!

من در باد

و خاکی که حول آن می چرخد

موجودی میبینم

که شبیه هیچ است

چگونه بگویم که در باد کسی پنهان شده

که هرروز

هرروز بیشتر دوستش دارم

و هرچقدر تلاش می کنم به آغوشش بکشم

دورتر می شود...

دورتر...

چند گل سرخ را بوسیده ام

به آغوش کشیده ام

برایت گذاشته ام...

بیا...

پیراهنت را عوض کن

2

تو راه چشم های مرا بسته ای

مثل کوه

در برابر طغیان رودخانه

مثل خدا سکوت کرده ای

مثل خدا حرف میزنی

مثل خدا دیوانه ام می کنی

3

کشوری ام

که هرپناهنده ای برای رسیدن به تو

از من گذشته است

و دریایی که به دریای دیگر وصل میشود

بی انکه نام اقیانوس را شنیده باشد

بگذار هرچه را که ندیده ای نشانت دهم

زیر سرت پرهای پرنده هاست

و بالایش آسمان

از هرکه از خواب برخاسته است بپرس

روزی که از مرز گذشتی,

چگونه *"خاک شدی

در پای هوا" ...

 

*خاک در پای هوا,نام رمان مرجان دهقانی است.