شعر آزاد «هدایت نجفوند»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر آزاد «هدایت نجفوند»

 

خِمار خوشه ی شراب
برشاخه ی
درخت های موی
پیچیده به دور انگشتان توست
موج های مردد
از ساحل میخانه برمی گردند
تا کی تصمیم به نوشیدن بگیرند!؟
بر میخیزم
تشنه ی تشنه
آن قدر
که ماهی زبانی در دهانم جان میکند
شیشه ها را میخورم
میخانه را میخورم
و ساقی را
از لبهایت سر می کشم
کسی در صفحه ی گرامافون می خواند:
«کشتی باده بیاور»
به هذیان می گویم
نوح هم پیروانش را
با کشتی باده نجات داد