شعر آزاد «علی نقویان»

چاپ تاریخ انتشار:

 

1

چیزی گم شده انگار

اما

برای دستهای تو

کمترین برگ زیبا بود

2

سه زن در بر آیند نقطه ای تاریخی

که بر گردن هر یکیشان

یکی

و بر گرده دیگریشان

یکی دیگر بود

3

سوار و پیاده می شوم

تو دانسته می گذشتی از این مسیر

من

فقط می رفتم .

4

چشمی به تاریخ

چشمی به جغرافیا

چشمی به تاریخ و جغرافیا

5

در این مستعمره تا چشم برداری

زیر چشم بر می دارند

ابرو بیندازی

کمان را

6

ولع بوسیدن مدام است

که مرد را می شکفد

مردهای پی در پی را

7

می شد این را بشکافم

می شد از اینکه جریان داری

و آخر سر

می شد

این ها را بیرون بکشم.

8

بر گردن هر یکی مهره ای

و بر گرده  دیگری

پیچی بود

9

سلام خانوم

چقدر به یک چشم زیبا به نظر می رسی

چقدر به چشم دیگر زیباتر .