شعر آزاد «نادر چگینی»

چاپ تاریخ انتشار:

 

1

ازبهار

تنها ارکیده‌های پشت پنجرهرا می دانم

وعکسی از چگوارا بردیوار

با دُرناهایی درخبر

که راه رودخانه راگم می‌کنند

مراببخش که کرگدن شده‌ام

درچهارراه های زرد

درپای چنارهای ولیعصر*

مراببخش که کرگدن شده‌ام

درفرض های ممکن

درمُرکبی سیاه

ساقهٔ

زیتون

رؤیایی بود که درخوابهای شهرمن گم شد.

2

نه ساقهٔ طلایی گندم گولمان زد

نه آن لفظ زرد

درختی که ازآن پایین آمدیم

تنها یک اتفاق بود

که دستهای ماراخاکی کرد

میان حجمی ناتمام

نزدیک‌ترم

بایست

توکه کلمه هستی

ازنُت آب

واژه یی زیبا

که میتوانددریاراتاپشت این پنجره آورد

از

خواب ومعجزه چیزی نمی‌دانم

اما میدانم

ماکه آمدیم

تنهایی هم کنارمان بود