شعر آزاد « لیلا محمودی»

چاپ تاریخ انتشار:

 

1

من از اشک می ریزم

از اقیانوسهایی که چشم هایم را چکیده اند

در صورت آب های مواج شکسته ام

در تمام آینه های چین چین

پشت تمام جاده های ابریشم

چشمم را به رودها سپرده و

صورتم را به جنگ ها

شکسته ام

درصدای استخوان سربازانی که راشیتیسم را

در آرزوی آفتاب

خمیده اند

2

تنها چای تلخ می داند

که لیلا نام خوبی نیست برای دختران

بر شانه های کوهی اش

جنگلی سیاه_

_کل می کشد

در خوابی که پریشان کرده

خال های پروانه

نسیم را

#

' 3

آرزو داشتم

کاش

نحس روز ها گیسوانم را گره نمی زد

تا چارشنبه ی آتش را

بعد از چار چار با حاج فیروزها، کودکانه ، زنانه جشن بگیریم

سال به سال

در صدای قاشق و غربال ،

زنی آرزو می بافت و همه را مثل گیسو ...

ای کاش چارشنبه ی آخر

گیسو به آتش می کشیدم

1

من از اشک می ریزم

از اقیانوسهایی که چشم هایم را چکیده اند

در صورت آب های مواج شکسته ام

در تمام آینه های چین چین

پشت تمام جاده های ابریشم

چشمم را به رودها سپرده و

صورتم را به جنگ ها

شکسته ام

درصدای استخوان سربازانی که راشیتیسم را

در آرزوی آفتاب

خمیده اند

2

تنها چای تلخ می داند

که لیلا نام خوبی نیست برای دختران

بر شانه های کوهی اش

جنگلی سیاه_

_کل می کشد

در خوابی که پریشان کرده

خال های پروانه

نسیم را

#

' 3

آرزو داشتم

کاش

نحس روز ها گیسوانم را گره نمی زد

تا چارشنبه ی آتش را

بعد از چار چار با حاج فیروزها، کودکانه ، زنانه جشن بگیریم

سال به سال

در صدای قاشق و غربال ،

زنی آرزو می بافت و همه را مثل گیسو ....

ای کاش چارشنبه ی آخر

گیسو به آتش می کشیدم