شعر سپید «فاطمه بردخونی»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر سپید «فاطمه بردخونی»

 

1

کل تو را غروب میبینم

و خودم را گمشده در ظلمات

این غروب را

دریاهم هم هم شنیده

اگر پاداشت ماسه هارا

کنار میزد

و می افتاد

روی کول آخرالزمان

گوش ات رابیارجلوتا

غروب رابپیچانم

-

-

-

-

فردا مشخص میکند

که چقدر

غروبی

 


 

2

کلک دریا را کنده ام

[قایق تفریحی نخواهی داشت

روزگارت به سرآمده

کف پای ات دیوار زندان شده

و یکی ازپنجره هایش بسته است                       -

-

-

-

مواظب سلامتی ات باش

دریارا

زیاد

خودمانی


کرده بودی