شعر آزاد «بهمن آقائی نژاد»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

1

ماه روشن بود

تصویر خوشبختی من تاریک

کتاب قطوری از نیچه ، در جریان های ذهن من جاری

شهر سرشار از جذام

رودها مریض و خشک

سایه ترس و سیاهی صورت شهر را می شکافد

گرگها

آزادانه زوزه میکشند

 

2

در من تراوش میکند لحظه ای

که تو را پس بگیرم

از تمام بادها

از تمام آدمها

که تو را برده اند

 

3

سایه ای که خودش

و

تمام حسش را به دار آویخت

یک اتفاق ساده

در زمان

حال ساده

 

4

مردی که با خیال خود را بطه داشت

احساسش را دزدید

در جیب کتش گذاشت

و با یک سیگار مچاله شد

حوالی اتوبان همت

گوشه ای نشست

برج میلاد

و پروازش را مرور میکرد.

 

5

جای سیگاری که دروغ نمی گفت

چقدر غصه ها را نیمه تمام کشیده بودی

بر صورت حجم گرفته ات

خاکستری که شبیه هیچ بود

پراکنده در پیراهن سرد یک انتظار

 

6

چشم هایی را میشناسم

که این قلب را

از جوی خون برمی گرفت

و به طناب برق نگاه ابدیت

می آویخت

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692