شعر آزاد «شاپور احمدی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر آزاد «شاپور احمدی»

 

من به دام فرشتگانِ پريروز افتاده‌ام

و طبل مسي خورشيد را زدودند

سكوتِ دانا شادمانه ديس خورشيد را مي‌نوازد

بعدازظهر با سنگچين هاي مهربانش اكنون مي‌آغازد

و دلبركان هيچ‌جايي با سرخ گلهاي شرمگين و خون چكانشان

از حلقه‌هاي داغ و پنهان باز مي‌آيند

كمانگاه رنگ اميز بچه‌ها جنبيد

و سواران معصومانه‌ي سكوت وَر پريدند

سايه‌ي ژنده‌ ‌را به تن پوشيدم

و صندل بي‌سروپايان را از زير چشم پاييدم

رقص آذرين سالومه و سيني سكوت

سرو و سكه‌هاي بوگام‌داسي

سوتك آبنوس را گزيدم

سنج پيسه‌‌ي سكوت برافروخت

سوروساتشان را كنيزان

كنار كوره‌راهي نهفتند

در چاله‌هاي دستكارِ شبانان و روشنكان

و پاس نخست شب

سپند و توانگر بود

فانوس را نگريستم

شبستان دراز و بي‌پاسبان

چالاك مرا در خود سود

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692