شعر آزاد «علی نقویان»

چاپ تاریخ انتشار:

 

1

ضرورت دارد

وقتی کفش‌ها را کنار هم می‌چینم

چپ جلوتر از راست باشد

با مدادها

گلدان‌ها، صندلی‌ها، چراغ‌ها، کاغذها

کتاب‌ها و ....

با روز و شب

با هر آنچه حسش می‌کنم و نمی‌کنم

حتی با ادمها هم همینطور رفتار می‌کنم.

چپ نسبت به راست مقدم در پیشروی است

چپ از کنار

چپ از روبرو

چپ ازبالا

چپ ازهر جهت

واضح مثل گلی است

که پرواز می‌کند.

و خدایی که می‌بینم.

کلاً در همه چیزهایی که باید کنار هم باشند

اولویت با چپ است.

حالا هر طرفت که می‌خواهد باشد.

 

2

بالای این درخت

حالای این باغ

ده برداشت از تو یک معنا می‌دهد.

ده معنا از تو یک جویبار

و باران است سرازیر می‌شود

تا الف.

می‌پرسم

راهی دارد؟

این انگشت

بپرد

پا برود

تا از تو شروع کنم؟

راهی که سبزه‌ها جاری شوند

در تو قد بکشند

در چهار فصل؟

با سوختن در وزن

رودخانه در قد

و فصلی از تو

و چرا اینگونه آفریده شده‌ام.

اتفاقی نیست؟

دیگران را زجر بدهم

خودم را درخت

و سبزه‌ها را جاری.

در تو قد می‌کشم

تا چهار فصل.

می گویم این مداد در انگشت است

و اندام

و

وزن به هم ریخته از الف.

 


 

3

کوه‌ها آنطور که باید نقاشی نشوند
درختان

تصویر 
و پلانی از تو بیرون نیاید 
چه می‌تواند باشد؟

دریا آبی نشود
خورشید زرد 
و در آغوشت چیزی مبهم نباشد
چیز دیگری می‌ماند؟
از شاعرانی که زود می‌میرند.

 


 

4

نظرم را بپرسی
فقط می گویم بنویس.
نه می‌خواهم از جنگ چیزی بگویم
نه از قحطی
یا سیاست.
مثلاً از این کمد 
یا زیر تخت دلهره‌هایی بیرون می‌ریزد که فقط کودکان می‌فهمند که چه می گویم 
و یا با زاویه ای بالاتر 
از این تابلوها 
رنگ‌هایی 
و از دل و جگر این خانه هم
چیزهایی.
از تو می‌نویسم تا یادداشت‌هایم را داشته باشی.
صورتت را 
همانطور که دیوارها عادت کرده بودند
دستانت 
و موهایت در تابلوها
به همین سادگی
مهم این است که از دلهره‌ها بیرون بکشم 
گونه هاو لبخندی که با توست.
مهم این است که دست‌هایت را اززیر تخت 
چشم‌هایت را از دیوار بیرون بکشم.