چند شعر از مجموعه " عاشقانه هایی برای یک تروریست سروده‌ی «آسیه حیدری»

چاپ تاریخ انتشار:

چند شعر از مجموعه  عاشقانه هایی برای یک تروریست سروده‌ی «آسیه حیدری»

 

هیچ فرمانی دیگر
سربازهایم را به خط نمی بَرَد
فشنگ ها از جنگ برگشته اند
و دست های من
آنقدر بسته است
که دست هیچ سربازی
به سرباز دیگر نمی رسد
آخرین کبوتر شناسایی هم
به خط مرزی شک کرد
و من
سرزمینی
که سربازهایش
تروریستی شده اند
که به خود شک می کنند
به هم شلیک
.............................

تنها از مرزی به مرز دیگر می‌خزد
چریک یاغی مست
دلتنگی
نفوذی قدرتمندی که هرروز
تک تیراندازهای مرا تطمیع می‌کند
.........................................

از این چشم
به آن چشم
تشییع می‌کنم
از سوراخ مگسک

سال‌ها گذشته است
و هنوز روی دست ما مانده
عشق + یک گلوله
...........................................

به آتش‌بسی سیاه می‌پوشانی‌ام
سفید
در می‌آورم پیراهنم را
پرچمی که دارم می‌سوزم
خاکریز خاکریز می‌خزم
با انفجاری که هنوز
بُ بزرگ نیست
بس کن  آآآآتش‌بس را
ببار
شعله
شعله می‌خواهم
..................................

تپانچه‌ای در نگاهت پر و خالی می‌شود
و گلوله‌ای در جغرافیای من
تاریخ
از این مرز که بگذریم
عشقم را برایت گلوله می‌کنم
جنگ، جنگ است