شعری از «نگار غلامعلی پور»

چاپ تاریخ انتشار:

شعری از «نگار غلامعلی پور»

 

عطر توت

زمان چرخید و روی 24 لنگر انداخت

عشق من در آبی ترین کشتی خانه کرد

و چشمانم روی خشک ترین توت پیله بست

بالا

پایین

عقب

جلو

جهان روی کمانی می لغزد

و صدای تردشاخه ها

ترس سقوط را

بر لذت لحظه هایم نشانه می رود

بگو کجای این گاهواره ای

که عطر تو را می دهد این توت

دالان های پیچ در پیچ

بوی نمو

فرسنگ ها زیر خاک

خشک شده این قنات ها

بگو از کدام چشمه سر می زنی

می پیچم

چون ته مانده های آب، از روزنه ی این دالان

و هوا کم می آورد مرا

پیچ می خورم

چرخ می زنم

تاب می خورم

و نام تو از هر دالان برگشت می خورد

صداها

عطرها

یادها

پیچ می خورند دور جهان

و جهان آن قدر پیچ می خورد که پیله ام می شود

از دریا فقط اسکله مانده و لنگر

نامت هنوز با دالان ها بازی می کند

پروانه می زاید زمین

پروانه می نوشد بشر

جهان روی کمانی می لغزد

و چشمانم هنوز

روی درخت توت آبستن است.