شعر آزاد «مریم رنجبری»

چاپ تاریخ انتشار:

 

سیاهی شب

شب را

همانند چهره سیاهی می‌بینم

و ستاره‌ها را

چشم‌هایش

مانند انسانی که سیاهی، تمام وجودش را فرا گرفته

و فقط روزنه ای امید، در میان تیرگی‌ها

کورسو می زند.

لب می‌گشایم

دهان باز می‌کنم

به کلامی،

زیبا

و البته شاید غمگین

می گویم

شب، آرامشی بی پایان است

سیاهی، همه رنگ‌ها را درخود دارد

و

مرگ نیز مانند شب، به سیاهی تصویر می‌شود

مرگ و شب

هر دو خوشایند و زیبا و پر از رنگ‌اند

و هردو

مارا

از بند روشنایی

رها می‌کنند

و در سیاهی، غرق رنگ