زنترین صدای دنیا باش
با کفشهای گل آلودت
هوس انگیز و معصوم
دست اگر برتنم بکشی
ردی از بوسه
بر انگشتانت خواهد ماند.
بی هیچ شرم
بی هیچ ملاحظه ای
زنترین صدای دنیا باش
بخز برتالارتهی تنم
شبیه آب از آبچکان زیر پوست
روز ازتن أغاز میشود
شب از شب نخست
واندوه از کلمات.
شبیه فریاد چشمهای آهوی دم مرگ
خرامان خرامان
رعشه بینداز
برآن دو چین زیر چشم
که یادگاری از خندههای فراموش شده است.
خیره میشوم به کفشهای خیس ات
خیره می شودی به کمرگاه تن
به جفت ستاره سیاه صورتم
هوا
هوای لغزش است
ستاره زنا
بوی سینههای دم کردهات
ازخس خس سینههای جهنمیام خوب میآید
ستاره زنا
صدای این حنجرهی بریده
شبیه آتش
برکوچه های تهران
روزی تکثیر خواهد شد.