شعر آزاد «علیرضا نوری»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر آزاد  «علیرضا نوری»

سلام
اول صبح است
نه
نه
هنوز چند ثانیه از اندام تو نگذشته عزیزم
که شروع کرده ام این شعر را به شکل ملافه ای بیندازم روی تنت
و خیسی تنت را از دست نسیم شوخ پنهان کنم
من امشب آیا خیال همه ی شاعران بودم که بر تو دست کشید؟
من امشب آیا جنون این همه سال بودم که رها شد در تو
من امشب آیا از جنگ هزار ساله بر می گشتم که در اندام تو اسیر باشم
من امشب آیا خماری میکده های شیرازِ آخر شب بودم
نه
نه
هنوز چند ثانیه از اندام تو نگذشته
سگی در کوچه سیاهی شب را مدام به ابرها و پرده ها گوشزد می کند
هنوز چند ثانیه از اندام تو باید نگذشته باشد
شیارهای صورت مادرم تا عمیق خانقاه و قلاع قرمسین پیوند می خورد
من و تو از دو سال پیش میکده ی هم بودیم
بخشی از اندام همه ی شاعران یک فرودگاه بین المللی است
به سینه هایت بگو علیرضا نوری به تنهایی تو پی برده است
به سینه هایت بگو یا ایتها النفس المطمئنه
به سینه هایت بگو اشهدان لا اله الا لب
به سینه هایت بگو هو الباقی
و چند ثانیه دارد از اندام تو دفع می شود
من امشب جای همه ی برادرانم تو را بوسیدم
من امشب پادشاه تخمی این جهانم که فقط می توانم به دکمه های سینه ات دستور باز شدن بدهم
من امشب دوباره به دنیا می آیم
و ایمان می آورم یک زن چگونه می تواند از اندوه جهان بکاهد