دو شعر از كيانا برومند

چاپ تاریخ انتشار:

شعر اول :  سرخیالاتی


 نه با موج‌های رقصان چوب

نه با کف‌های سپید دستار در هوا

نه با پارچه‌های کوچک تشریفاتی

در پیاپی پاهای کردی

 خیال می‌کردم با قاسم آبادیش می‌آید!

رنگین موج بر می دار / داس می‌رقصاند

 و از کلاویه‌های شهر خاموش

   تنها سیاه‌ها را می‌چیند

 

خیال می‌کردم غاری‌ست دامنش هرما!

می‌آید

 لب‌های بدوی‌ات را

بر وحشی تاریکم حک می‌کند 

و آن هزاره که بر مادینه‌ی ذغالی

ذره بین دور و نزدیک کند

هرگز نمی‌رسد  

 

خیال می‌کردم پابرهنه می‌رقصد زندگی

 دستهایش

چکمه‌های سیاه پای مرگ نمی‌کند

و  تنها ریتم حذفی‌اش

جنگلی‌ست

که تراش می‌خورد

تا خشم

روی شهوت دستی  ضرب بگیرد

 

خیال می‌کردم...

اصلا قرار بود  زندگی‌ام باشی هرما !

و غارها

هرگز از مرگ چکه نکنند

 

حالا هر روز 

غاری مدفون

کوچه‌ای در من شهید می‌شود

حالا روی داس‌های متحدالشکل

طنین نت‌های پایانی را می‌رقصم

وقت زیادی نمانده هرما

از این سر خیالاتی  

تنها گوزنی می‌ماند

که رویایش

 به کابل‌های تلفن

به درخت‌های سیمانی

دخیل می‌بندد به صداهای نامرئی

و خیال می‌کند

جشن

 رو به اتمام است

 


شعر دوم : 1111

نه در درعا

نه در قوبا

نه میان درخت ها

که رومانيايي پچ پچ می کردند

تنها باد می‌سوخت

تو در دهان گوری جمعی

خلاص می‌زدی

سینه سرخ هزار باره‌ای جان می‌کند

و من

میان استخوان‌های قبلیم می‌افتادم


 

                                                 

 * درعا در سوریه٬  قوبا در جمهوری آذربایجان و رومانی...