شعر سپید «محمدعلی حسنلو»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر سپید «محمدعلی حسنلو»

 

شیشه ­ای که بخار را گرفته بود

دنیا را دور سیم خاردار پیچیده ­اند

گاهی که دلم می­ گیرد

پشت میز می­ نشینم

کودکی دست ­هایش را

درون قلبم پنهان می­ کند

و ضامن تفنگی

با انگشت ­هایم بازی

تو اما

عاشق هیچ روزی نباش

نامه ­هایت

پلک­ های بسته­ ام را تکان ­نمی ­دهد

گوزنی زخمی

درون چشم­هایم انقدر می دود

که از تو

قابی برای دیوار می­ ماند

پشت شیشه ­ها

تنهایی

چترش را باز کرده

پاییز را قدم می ­زند

و زندگی

سوز چشمان توست

که درپالتویت پنهانش کرده ای

ذره ذره

در سینه آبش می­ کنی

مثل لیوانی که نیمه­ ی خالیش

تشنگی را می ­فهمد

گونه ­ها

بعید است

که بیدار باشد این یاس

خوابیده در هوایِ باران

دنبالِ چند وجب خاک بیشتر

تک و توک

سقفِ آبی قطره قطره می­ ریزد

و می­ گذرد از لب­ ها ، تشنه­ گی

بر گونه ­هایت

شبنمی نشسته

که زمین را

تشنه­ ی لب­ هایت کرده

 

دیدگاه‌ها   

#2 مریم منشی زاده 1393-10-19 12:40
دوست من
خسته نباشید.
شعر زیبایتان را خواندم و لذت بردم. (شعر اول). همه چیز کاملا به جا و درست. بعد از مرور ده ها متن عجیب و غریب که به نام شعر زیر هم نوشته شده بود و هذیان گویی های نا شاعرانه، ناگهان به شعر خوب شما رسیدم وخستگی از روانم رفت. موفق باشید.
#1 پونه 1393-09-26 13:55
با سلام و درود

زيباست . بخصوص سروده اولي

قلمتان نويسا
موفق و پيروز باشيد .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692