پیر خواهم شد...
زمان را متوقف کن
میان بازوانت
هرجای دنیا که شد!
.............
چهار فصل شیشه ای گشتند
تا کوله بار بر زمین گذاشتند
تراشیدند تراشیدند
پیکره ای ساختند،
آن طور که می خواستند
صدای خنده از دور
لب های نیمه باز
ناله های بی صدا
فریاد نمی زنی؟
نه امیدی
نه آینده ای
نه مانده زنی
درون لیوانی پر از آب و قرص
فکرش را حل کردند
در جسم سنگی اش حلول کرد....
دیدگاهها
درون لیوانی پر از آب و قرص
فکرش را حل کردند
لذت بردم.مانا باشید
هايكوي اولي زيباست
البته به نظر من اگه خط دوم و سوم جاشون رو عوض كني قشنگتره :
پير خواهم شد
ميان بازوانت
زمان را متوقف كن
هر جاي دنيا كه باشد ...
قلمتان نويسا موفق باشيد
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا