شعر آزاد«مریم عبدی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر آزاد«مریم عبدی»

 

وقتی از پاییز برمی‌گردم

غروب       عقربه‌ها در دهانم می‌ماسند

ابرها در صف انتظار ودکا می‌خورند

هر جا بروم       آسمان همین رنگِ آبی

من اما چند انار را حامله‌ام

و رو به ساعت هفت


      پوزخند می‌زنم

ربطی به رخت‌های چرکِ هفته ندارد

شنبه، خطِ ریش یکشنبه نیست

روزها، سگ‌هایی‌اند که دنبال‌ام می‌کنند

و تو در کافه‌ی دوشنبه   منتظر پاهای استخوانی‌ام

سالخورده برمی‌گردی

سازگارم با سه‌شنبه

وقتی آب زیر پوستم بیندازد

تا چهارشنبه   جسدم از دریا شنیده شود

پنج‌شنبه     تقصیر از پیشانی‌ام نیست

که تو سنگ می‌زنی و فاتحه می‌جَوی

گناه از پیشگویی‌ست که رو به قبله   روزنامه نمی‌خواند

روزی اگر خون دهانت را گرفت

بچه‌ام چرخیده در دهان تو

و دور لبت جمعه بود

که خواب دیدم     خون انار نیست

                       ربطی هم به شنبه ندارد

تنها، غروب

مرتیکه‌ی غرمساقی‌ست

که مست رو به آسمان

                          

شلیک می‌کند.

 

 

دیدگاه‌ها   

#1 ابوذر پاکروان 1393-11-14 16:42
بعضی فضاهاش خوب بود
کمی از شعار فاصله بگیرید کاراتون شاعرانه تر میشن

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692