کوبانی وطن من است
جنگ از صفحه تلویزیون به خانه ام ریخت
کوبانی با زنان حماسه ایش!
پشت تپه ها همه مبارزند
و آن طرفتر جامه ای شراب دوره می گردد
که انگاری خون کودکان به دنیا نیامده کوبانیست!
می نوشند
و مرگ متأسفانه کنار ما تنها قدم می زند.
کوبانی!
صدای وطن من است
وطن ترانه فریاد
و فریاد همین خلاصه نشنیدن است.
دهانم به آن جا نمی رسد تا برای زنانت کِل بکشم
که آزادی همین
از دهان تفنگ تان آغاز می شود.
مرثیه برایتان حرام است
دست می زنم
سماع می کنم
کوبانی دوباره جان می گیرد
با همین سرهای بریده
همین دست های نداشته ات.
کوبانی مادر زمانه است
و عاقبت سیبی ست که شیرین می ماند.
دیدگاهها
خسته نباشید. شعرتان را خواندم .شعرتان چنان شروع قدرتمندو زیبایی داشت که باور کنید مصرع اول را ده بار پشت هم خواندم. بسیار زیبا بود. والبته در طول شعر با ابیات دیگری به همین زیبایی و نه به آن قدرت هم برخورد کردم و به شما آفرین گفتم. اما با بعضی ابیات ضعیف که کم تامل تر در شعر آورده اید به قامت زیبای شعرتان لطمه وارد کرده اید. کاش یک بار دیگر دستی آرام بر سر شعرتان بکشید.(که یقین دارم با این حس قوی شاعری خودتان می دانید کدام ابیات ضعیف تر از باقی شعر است)
موفق باشید
شعر زيبايي ست اشعار اجتماعي و دغدغه هاي مردمي هميشه زيبا و ماندگارند
قلمتان نويسا
موفق باشيد
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا