دنیا بدون تو پر از درد است، یک ماجرای تا ابد غمگین
گیجام ، بدون تو پر از حرفم، مثل هوای عصر فروردین
تو ماجرای تلخ یک قرنی، قرنی پر از غصه، پر از وحشت
قرنی که بیچشمان تو هرگز حتی ندارد لحظهای تسکین
دوری ولی در خاطرم هستی، رو نیمکت چوبی کنار من
گفتم برای دلخوشی من گاهی کمی نزدیکتر بنشین
میخواستیم شکل جدیدی از عاشق شدن در ناگهان باشیم
میخواستیم حرف جدیدی هم در گفتههای این و آن باشیم
گفتی جهان شکل قشنگی نیست، وقتی شبیه دیگران هستیم
وقتی قراره روبروی درد، بی چشم باشیم، بی زبان باشیم
ما حس تردید پس از مرگیم، ما ماجرای ترس و تزویریم
پرواز معنی دارد آن لحظه که در سقوط از آسمان باشیم
رفتی و بعد از تو جهان ِ من ، تصویری از ترس و توهم شد
تقدیرمان این شد که دور از هم، در لحظههای بیامان باشیم
دنیای من تنهاتر از قبل است، یک ماجرای تا ابد غمگین
دیگر ندارد هیچ وقت حرفی، حتی هوای عصر فروردین
تا میخورم توی تنم هر دم، مثل درختی پیر و فرسوده
روی درخت خشک و بیریشه، حتی هوا هم میشود سنگین
بیتو خیابان آه دلگیر است، فرقی ندارد سبز یا قرمز
رد میشوم اصلا حواسم نیست، به بوقهای ممتد ماشین