شعر کلاسیک«سید مسیح ناظمی»

چاپ تاریخ انتشار:

 

تو دنیای من دیوانه هستی

تو با زشتی ، بدی بیگانه هستی

تو من را می بری تا آسمان­ ها

به معراج زمان ها و مکان­ ها

چگونه از تو گویم­، کار سختی است

تو را از دست دادن تیره بختی است

تو خورشید من و ماه و زمینی

تو با گل ها همیشه هم­نشینی

تو را من دوست دارم تا نهایت

در این سینه نمی­ گنجد هوایت

بیا پا را ز رفتن ما ببندیم

بیا رو کن به من با هم بخندیم

اگر رفتی من از چه شعر سازم

کجا منزل کنم­، دل را ببازم

بیا ای نازنین تو مهربان باش

رفیق و همدم و آرام جان باش

خدایی که تک و تنها نشسته

دل من را بر عشقت پای بسته