تو دنیای من دیوانه هستی
تو با زشتی ، بدی بیگانه هستی
تو من را می بری تا آسمان ها
به معراج زمان ها و مکان ها
چگونه از تو گویم، کار سختی است
تو را از دست دادن تیره بختی است
تو خورشید من و ماه و زمینی
تو با گل ها همیشه همنشینی
تو را من دوست دارم تا نهایت
در این سینه نمی گنجد هوایت
بیا پا را ز رفتن ما ببندیم
بیا رو کن به من با هم بخندیم
اگر رفتی من از چه شعر سازم
کجا منزل کنم، دل را ببازم
بیا ای نازنین تو مهربان باش
رفیق و همدم و آرام جان باش
خدایی که تک و تنها نشسته
دل من را بر عشقت پای بسته
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا