شعر کلاسیک «رضا توسلی»

چاپ تاریخ انتشار:

 

VIP

_________

یک نفر آمد که با خود دارد عطر یاس ها

خوش تراش و قيمتي در زمره ء الماس ها

پيچ و تاب زلف او در باد شد انگيزه ء

يك كپي ناقصی از جانب رقاص ها

نرد بازي ماهر است و ديده ام كه مي برند

جور نا جوري حساب از او حسابي تاس ها

او خودش رو كرده دستش را از اول پيش من

یکسره در آورد از آستینش آس ها

دست كوتاه من و اين ماه پيشاني بلند

عشق تعریف جدیدی دارد از مقياس ها

غرق در عمق نگاهش تك تك سلول هام

يك نفر زنده نمي آيد از اين غواص ها

گر چه سر فصل تمامي ِ خبرها چشم اوست

عاجز از ثبت نگاهش جملگي عكاس ها

توي بار عام چشمش صندلي خاص من

قسمت مخصوص VIP , جلوي خاص ها

اين مسيحايم نفس هايش ولو از راه دور

راه اندازد درونم موجي از احساس ها

تازه او را از زبان من شنيدند اين چنين

پيرو آئين من گرديده اند الياس ها

مي چكد از تك تك مژگانش آيه آيه نور

شيعه شد از حيله ء چشمانش عمروعاص ها

ديگر از شك سه و هشتم خلاصي يافتم

از سرم انداخت او يكباره اين وسواس ها

.

.

مي كشد آخر مرا وزن و رديف و قافيه

اي امان و صد امان از دست اين خناس ها

جز همين دفتر نماند از من اما در عوض

جنگ و دعوا هم نخواهد شد سر ميراث ها