کلاسیک«وحید میرمحمدی»

چاپ تاریخ انتشار:

کلاسیک«وحید میرمحمدی»

 

صدای سرد سکوتت صدای مرگ من است

جهان اگر تو نباشی سرای مرگ من است

هر آن کجا که تو باشی حیات من جاری است

هرآن کجا که نباشی تو، جای مرگ من است

صدای خنده ی تو صبح خواب های بد است

صدای گریه‌ی تو لای لای مرگ من است

نوید آمدنت دلگشاترین خبر است

و ترس رفتن تو مبتدای مرگ من است

دلم چه شور بدی می زند برای خودم

که کوک ساز فلک در نوای مرگ من است

دو دست تو، نفست، با نگاه پر مهرت

همین بس است، همین ها دوای مرگ من است