شعر کلاسیک «نیلوفر بختیاری»

چاپ تاریخ انتشار:

«پاییز نیز نذر خودش را ادا نکرد...»

پاییز نیز نذر خودش را ادا نکرد

یلدا شد و انار برایم سوا نکرد

رفت و مرا به حسرت این روزها گذاشت

حتی برای فصل زمستان دعا نکرد

بدرود گفت با همه یلداییان خود

اما مرا به وقت وداعش صدا نکرد

یک سفره پهن کرد به روی زمین، ولی

از سفره هیچ حاجت من را روا نکرد

اما چرا گلایه به پاییز میبرم

شاید خدا نخواست، و شاید خدا نکرد

آه ای انارهای تپیده به خون خود

پاییز رفت و مرگ شما را رها نکرد

اما چه قدر خوب که دست مرا خدا

آغشته قطره قطره به خون شما نکرد