شعر كلاسيك«كامران آقاجاني»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر كلاسيك«كامران آقاجاني»

1

الا یا ایهاالساقی" مدد کن

نظر بر بنده ای بیمار و بد کن

"الا یا ایهاالساقی" نگاهی

به یوسف کن که افتاده ، به چاهی

شبم با بودنت خوش رنگ و زیبا

سخن هایت پُر از امّیدِ فردا...

من از چشمت فقط یک آه چیدم

ترا من برتر از صد ماه دیدم!

ببین من پاک بازی کهنه پوشم

بجز مهرت ، چه میخواهم بنوشم؟؟

نمی خواهم بجز ، پروازِ کویت...

نمیخواهم ببینم غیرِ رویت...

میسّر کن برایم ، فصلِ دیدار

بیا بر رویِ چشمم پای بگذار

اگر دیدی سکوتم را شکستم...

و یا ترسیده ام ، یا چشم ، بستم

مرا آتش بزن ، خاکسترم کن

بسوزانم ، بسوزان ، پر پرم کن !

اگر فرصت دهی جانم فدایت...

کنم هستیِ خود را خاکِ پایت ...

وگر هم ، سنگ دل باشی ، ننالم

بزن بر شیشه ام ، بشکن تو بالم !

"الا یا ایها الساقی" چه سازم؟؟؟

بمیرم یا بسوزم یا بسازم؟؟؟

"الا یا ایها الساقی" تو جانی...

الهی تا ابد ، در دل بمانی...!!!

 

2

 

 

زبان ها آتشین ، خوبی؟ سراب است !

و همدردی که گوئی ، خوابِ خواب است!

ببین از طعنه های پستِ مَردُم..........

دلم ، آتش گرفته ، چون کباب است