بهشت دانایی !!
گویند مده زدست نادانی را
وقعی منه بر هرآنچه میدانی را
از دوزخ آگهی و دانش بگریز
دریاب بهشتِ جهل و نادانی را
**
گوبم زچنین بهشت بس بیزارم
ور طالب آن شَوَم بدان بیمارم
از کف ندهم همانکه نامی دوزخ
سر بر ره این دوزخیان بگذارم
**
از عمر چه حاصل که شود بی آن سر
وانرا که نه دانش است خاک است به سر
ور خاک به سرکنم بدان آن خاکیست
کاز زیر قدوم آگهانست یکسر
**
هرچیز برای خود بهایی دارد
آگاه شدن رنج و بلایی دارد
دانا غم دیگران خورد بی کم و کاست
نادان ز برای خود نوایی دارد
**
هرکس که گزید راه نادانی را
برخود بگزید رسم حیوانی را
از (مهر) درو اثر نخواهی دیدن
برخاک فکنده رسم انسانی را