شعركلاسيك«علي اصغرشيري»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

چمدان‌های بسته می‌دانند، عشق راهی است پرخطر؛ اما-
دختری محو جاده‌ها شده است، دختری راهی سفر؛ اما-

مادرش بعد او چه خواهد کرد؟! گیسوانش سفید خواهد شد
دروهمسایه طعنه خواهد زد، آه! یک روز این خبر... اما-

روستا از نگاهش افتاده است، شهر در امتداد این جاده است
جاده در پیش‌روی او دارد، اتفاقات تازه‌تر اما

مانده در مِه اتاق کودکی‌اش، خاطرات شب عروسکی‌اش
خاطراتی که غیر حسرت نیست، خاطراتی که پشت سر...اما-

صندلی‌های خالی اتوبوس، جاده‌ها را یکی یکی پیچید
خط ممتد جاده می‌لرزید، در سرازیری خطر اما

جاده یعنی همیشه دربه‌دری، دوری از مهر خانه‌ی پدری
همهشب انتظار و بی‌خبری، کاش می‌شد که تا سحر...اما...

پدرش در هجوم خاطره‌ها، با خودش حرف می‌زند گاهی
مثل یک قاب خالی غمگین، مانده چشمش به سوی در؛ اما...

مادرش هر سحر نگاهش را، به ضریح سکینه‌خاتون دوخت
گرچه آرام بود و سخت و صبور، سینه‌ای داشت شعله‌ور اما

قاصدک‌های خسته بعد از آن همه دلواپس خبر بودند
روستا رنگ و بوی ماتم داشت، روستا بود و چشم تر...اما-

چمدان‌های بسته برگشتند، از سفر زار و خسته برگشتند
خسته و دل‌شکسته برگشتند، با نگاهی پر از "اگر"، "اما"...

ساقه ی تاک


ساقة تاک گره خورده به گیسوی شراب
باز هم حال من مست، خراب است، خراب

این طرف خوشه ی انگور شده تسبیحم
آن طرف معجزه‌ای نیست، کویر است و سراب

بر لب چشمه غزل‌های زلالی گفتم
دفترم دسته‌گلی بود، که شد نقش بر آب

دختری کوزه ‌به‌ دوش آمده دریا ببرد
دامن آبی او موج گرفته است در آب

چشم بد دور از این باغ، از این ساقة تاک!
نشود لحظه‌ای آرامش میخانه خراب!


کافه ها شاعران بی دردند


کافه‌ها شاعران بی‌دردند،عمری آسوده‌خاطرند انگار
کافه‌هایی که در توهم خود، نبض شعر معاصرند انگار
محو دود غلیظ سیگارند، همه شب تا سپیده بیدارند
بر سر شعر، های‌وهو دارند، به گمانی که شاعرند انگار
شاعرانی که با تب هر شعر، در پی عشق تازه می‌گردند
با نگاهی همیشه وهم‌آلود، محو میز مجاورند انگار
یک طرف شاعران پوچ گرا، یک طرف شاعران پست مدرن
ادبیات شوم بی‌قیدی، ادبیات "ظاهراً"، "انگار"...
جوهر شعرشان نخشکیده، پشت درهای انتشاراتند
برگه‌های به رنگ خاکستر، وصله‌ی میز ناشرند انگار
دستهچکهای بی برو برگشت، هی ورق خورد و شعر پر پر شد
ناشرانی به فکر سود و زیان، ناشرانی که تاجرند انگار
دست در دستِ باده مدهوشند، مست مستند و گرم آغوشند
کافه‌هایی که کفر می‌نوشند، کافه‌هایی که کافرند انگار

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692