شعر كلاسيك«مريم مهراني»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

 

 

شعر اول

 

لعنت به من که عاشقت بودم

اونوقت تو اینجوری رهام کردی!

هر روزم از تو ، بــا تـو تنهاتر

از سرنوشتت خوب جدام کردی!

 

لعنت به من که بی تو می‌مردم

تا لحظه‌هام با تو بهاری شه

تا از تو عاشق تر بشم هربار

شوقم مثه شوق قناری‌شه !

 

آره ، ملامت کن نفسهام !

تنهام بذارتو شرجی غربت

حقم همینه ، خوب فهمیدی!

تنها بمونم با غم و حسرت

 

ریتم صدای خنده‌هات انگار

تو گوشم تا لحظه ی آخر!

حتی چشات با سردی ِ پوچش..

یا خاطراتی که شدن پرپر!

 

تنها نذار دستامو اینجا باز

توو این خزون سرد ویرون‌گر

تو این غروب خسته و دلگیر

با این تب و درد شب آخر!

                                                                                                         

شعر دوم

 

 

 

نه با تـقدیر می‌جنگـم نه از دنیا پریشونم

تو خیلی وقـته دل کَندی تو چشمات اینو می خونم

 

 

بیا از خواب من رد شو ، من از رویات سرشارم  

یه دیوونه پر از تردید،که تو دنیات سر بارم !

 

 

نترس از هق هق چشمام، برو دیگه نمی‌تونی

دلت درگیر رفـتن شـد، بـرو دیگه نمی‌تونی

 

 

همین جا آخر قصه است، اینو فهمیدم از حرفات

غرورم زیر پا له شد ، دارم می‌رم من از دنیات !

 

شعر سوم

هرگز نفهمیدی چـه جوری

این فاصله تکثیر می‌شد!

این درد مبـهم توی چشمام

با سردیات تعبــیر می­‌شد!

 

وقتی جـدایـی ذره ذره

توی دلامـون لـونه می­‌کرد

کم­کم دیگه حرف نموندن

توی شبامون خونه می­‌کرد!

 

اونقدر از هم دور موندیم

تا شوق بودن تو قفس مٌرد

حرفایی که باید می­‌گفتیم

پژمرده شد ، تو یک نفس مرد!

 

دل دل می­‌کردیم واسه رفتن

فکر پریدن آرزو بود

غافل ازینکه زندگیمون

تو این قفس با آبرو بود

 

تو بی بهونه پر گـرفتی

اما دل مـن سادگی کـرد

تنها رفیقش اطلسی شـد

با بوی مریم زندگی کـرد!

 

کاشکی می‌فهمیدی چه جوری

این فاصله تکثیر می‌شد!

این درد مبهم توی چشمام

با سردیات تعبیر می‌­شد!

                            

دیدگاه‌ها   

#19 سپاس جناب کاوه گرامی..... 1394-03-06 01:51
نقل قول:
سلام و عرض ادب احترام
خدمت سرکار خانوم مهرانی
زیبا و دلنشین
چشمه ی ذوقتان جوشان
سربلند و فرحمند
#18 حسین کاوه 1393-02-07 16:42
سلام و عرض ادب احترام
خدمت سرکار خانوم مهرانی
زیبا و دلنشین
چشمه ی ذوقتان جوشان
سربلند و فرحمند
#17 محمد عبدالهي مهرآيين 1392-07-07 16:00
تقدیر درین مکتب ما تحقیراست
آن چیز که ارزش است آن تدبیر است
سلب همه اختیار از آن تو باد
مارا چه نیاز برچنین تحقیر است
#16 مریم مهرانی 1392-06-30 19:40
شورای عزیزم
از لطفت ممنونم
#15 مریم مهرانی 1392-06-30 19:40
لطف شماست پرسای عزیز
#14 مریم مهرانی 1392-06-30 19:39
ممنون از شما اقای لطیفی
#13 مریم مهرانی 1392-06-30 19:38
درود بر شما جناب ابوترابی عزیز سپاسگذارم از لطف شما
#12 احمد لطیفی 1392-05-25 05:24
چه راحت با این مطلب ارتباط پیدا کردی. شعر 3 بسیار زیبا بود لذت بردم
#11 رضوان ابوترابی 1392-05-07 13:20
سرافراز باشی شاعر .. زیبا بودند
#10 پریسا 1392-04-28 19:22
آفرین عزیزم مثل همیشه زیبا

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692