نشستهام و كنارم دو شيشه الكل
نشستهام كه كمي گر بگيرم از دستت
بريز ,خاطرهها را مرور كن اي مرد...
بريز ,ليواني پر بگيرم از دستت
به مبل تكيه زدم و كمي تكان خوردم:
صداي تلخ اذان مؤذني معروف
و بعد زانوي خود را به سينه چسباندم
نشستمو سر خود را . . . نشستني معروف
غروب پاپتي از پشت پرده رد شدهاست
ميان قرمز و مشكي در آسمان جنگ است
دوباره طرح سؤالي مزخرف و بيجا:
به هر كجا كه روم آسمان همين رنگ است؟
دوشنبه ي سردي آخراي آذر بود
كه بوي سوختگي توي خانهمان پيچيد
- دوباره سوخت غذا كه . . .كجايي اي هرزه؟
سكوت گرد سياهي به خانه ميپاشيد
در اتاق تو را باز كردم و ديدم:
دو شيشه بنزين آنطرف ته سيگار
- چرا؟ چرا ؟ . . . مگه من بي تو زنده ميمونم ؟
و قاب عكس تو آتش گرفت بر ديوار
چقدر زندگي بي تو . . . جاي تو خاليست
چقدر خانه بدون نگاه تو مرده ست
چقدر خنده تو توي عكس مصنوعيست
چقدر دامن تو توي گنجه پژمردهست
نشستهام و كنارم دو شيشه الكل
نشستهام كه كمي گر بگيرم از دستت
بريز, خاطرهها را مرور كن اي مرد...
بريز , ليواني پر بگيرم از دستت